خب خب خب یه عالمه پست هست که باید بنویسم و اینجا ثبت شه و یادم نره. با کلی استرس کی داشتم و بدون کوچکترین اطلاعاتی از درس پاشدم رفتم امتحان البته خونده بودم ولی خیلی برام سخت بود، فک میکردیم من و مهسا کنار هم بیوفتیم ولی من این طرف سالن مهسا اون طرف، ولی با اقای سین یه صندلی کلا فاصله داشتیم که با کمک اقای الف صندلی هارو عوض کردیم و افتادم کنارش, ...ادامه مطلب