روز قشنگم

ساخت وبلاگ

دیروز بعد امتحان پیشگیری از جرم که ساعت ۹ تموم شد با آقای چشاش ت اون هوای نسبتا سرد و نم نم بارون کلی قدم زدیم اطراف دانشگاه رو تا اون کافه ای که میخوایم باز شه . بعد اون رفتیم شهر کتاب کلی گشتیم میدونه عکس گرفتن رو دوس دارم رو پله ها بودم که روی دیوارش آینه های زیادی زده بودن که شعر نوشته داشت توشون مشغول خوندنشوم بودم که دیدم داره عکس میگیره هی بهم میگه یکم اونور یکم اینور نگو داشته تلاش میکرده قیافه من جوری روی اینه بیوفته که روش نوشته " زیبا تر از آنی که بخوانیمت ماه لا حول ولا قوه الا بالله" وقتی عکس رو ددیم از ذوقم میخواستم قورتش بدم . تقریبا ساعت ۱۱ بود که رفتیم کافه سرام اصلا نگم چه محیطی چه پذیرایی چه وسایلای قشنگ و ظروف سرو زیبایی محیطش خیلی خوب و بدلمون نشست وافا سرام و چایی سفارش دادیم طول کشید تا بیارنش کلی حرف زدیم اونجا برام سرتاسر ارامش و لذت بود بعدم که اوردن سفارشارو نگم از طعم خوب و دیزاین قشنگش خلاصه خیلی ناراحت بودیم که چرا اینجارو دیر کشفش کردیم ،چون دیگه دانشگاه اخرشه و کم میتونیم باهم باشیم بعدم که عید و سربازی ☹️این بود خلاصه یک روز بارانی، برفی پر از لذت من بمونه ت دفتر خاطرات بلاگفایی

girl land...
ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 16:17