...

سلام

و هزاروسیصد و 45هزار تا سلام 

خوبین دوست جونای خودم ؟

انشاالله ک خوب و شاد و سرحال و خرم باشید 

بادرسو مشق چیکار میکنید ؟

من ک دیگه مردم از کم اومدنم هم ب وب معلومه دارم خر میزنم ن ب اندازه سال پیش ولی دارم میخونم یگه 

هفته پیشم رفته بودیم راهیان نور با بهترینام مرمری و فاطی و سُودا.

 سحری و الهه و ثمینم باهامون بودن 

از کل مدرسه 7 نفر فقط رفته بودیم خیـــــــــــــــــــــــــــلی هم خوش گذشت لحظه ب لحظه خاطرات اونجارو براتون نوشته بودم ولی خیلی طولانی شد گفتم حوصلتون نمیکشه نمیخونین و اینا دیگ نزاشتمش

امتحان ها هم نزدیگه واییییییییییییی امادگی جغرافی دینی رو میوفتم خیلی بدن نمیتونم بخونم 

فاینال زبانکدمون نزدیکه احساس میکنم این ترمو میفتم حالا دعا کنین ک نیوفتم خیلی سخته گرامراشو 

کتابامو برداشتم شب ک قراره بریم مشگین داداشم بهم یاد بده یکمی 

دیگه از اول این مدرسه همش دارم سوتی میدم 

این هفته دیگ بد تریناش بود بد جور سوتی پشت سوتی جلوی معلما ضایع میشدم سر هیچ چی 

جلوی مامان دوستمم وایییییییییییییی انقدر خجالت کشیدما مردم 

مامان مرمری اومده بود دنبالش من ندیدمش جلوی مدرسه بود من و فاطی مثل همیشه رو پله ها وایستادیمو دید میزدیم کیا هستن کیا نیستن یا ب عبارتی فضولی میکردیم دیوونه بازی و اینا مامانشم پشتمون بود یکی از دوستام ت راهنمایی عکس منو اورد گفت مدیرمون داد بدم بهت حالا من و فاطی اونو دیدیم خندمون گرفت ب مریم نشون دادم و کلی دیوونه بازی 

بعد انگاری داریم کجا میریم همدیگرو کلی زنگ اخر بوس میکنیم بغل میکنیم هزار بار مریم منو من مریمو لپ های سودا رو میکشیدیم ک یهوسرمو برگردونم دیدم عه مامان مریم کل وقت بود داشت دیوونه بازیای منو و فاطی رو نگا میکردا 

دای مردم از خجالتم ت سرویس سودا رو میکشتم ک چرا نگفتی مامانش اونجاست واییییییییییی......

رفتم زود ب مرمر پی ام دادم از طرف من از مامانت عذر خاهی کن و اینا اونم ج مامانشو ب من نوشت واییییی 

چ قدر مامان خوبی داره ......

راستی شب یلدا تونم از الان مبارک پیش پیش چون احساس میکنم نتونم بیام تا همون روز تبریک بگم 

اخه دو هفته اخر معلما کلی کلی امتحان گذاشتن برامون

خب کامنت یادتون نره 

دوستون دارام خودافیز