خاطرات نمره گرفتن از استاد

ساخت وبلاگ

۳ روز از شروع امتحانت ترم آخر گذشته و من ۵ تا امتحانم رو دادم و هنوززز به درسای اختصاصیم نرسیدم اینطوری بگم که خواندن ۵ تا درس عمومی واقعا مغزمو فشار داد و میخوام داد بزنم من دیگه توان ادامه دادن ندارم. ده تا از امتحانام مونده به هرکس میگم اینقد امتحان دارم اینقد همونی تعجب میکنه. بیشتر اون چیزی که باعث لج من میشد این بود که اقااا اوکی من درس انقلاب یا وصایا رو میخونم اوکی بالاخره دیگه برای کشورمون ربط دارن این یکم برام قابل درکه ولی اخه تاریخ تحلیلی صدر اسلام و تاریخ فرهنگ تمدن اسلامی دیگه چیه اخهههه اخه به من چه ب چه دردم میخوره بخونم که چی بشه چیزی که مربوط به قرن ها پیشه.

+ دوتا درس تاریخ تحلیلی و صدر اسلام استاداش یکی بودن و هیچ حذفیات یا جزوه ای نداده بود و کتاب معرفی کرده بود و باید همشو میخوندیم، منم میخوندما ولی چیزی یادم نمیموند که از یادمم بره همون لحظه میپرید از ذهنم. اقا خلاصه هر دوتا امتحان رو در حد قابل قبول دادم، امروز تا دیر وقت تو دانشگاه موندم تا استاد رو ببینم و خودم رو معرفی کنم و بگم همکار بابام بودن و فلان همین، که گفتم شناخت و خودش همینجوری گف شما مشخصات و کد ارائتون رو برام اس ام اس کنید، حالا ایشالا که برای نمره گف از اون لحظه به بعد حس میکنم ادم شاد تریم و پوست دو درجه سفید شده girl land...

ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 3:43