خلاصه عیدم

ساخت وبلاگ

سلام سلام ، امسال مثل هر سال از ۲۸ ام اومدیم مشگین و اینبار فقط با وسایلای کمتر هنوز به خودم قول داده بودم لباس کم برمیدارم ولی بازم ۳ تا کوله پشتی شد که یکیش کتابام بود خودم میدونستم وسایلامو الکی برمیدارم ولی خوب حداقل برا کمتر کردن عذاب وجدانم برداشتم، رفتیم خونه ننم ( ینی مامان بابام ) دو روز تا عید رو رفتیم خونه آقام و مامان بزرگم موندیم (ینی مامان و بابای مامانم) . برای پزیرایی از مهمونای عید الهه موند خونه ننم تا به اون کمک کنه و منم رفتم خونه مامان بزرگم . بعدم که ۵ ام الهه وقت دکتر داشت برای عمل دماغش رفتیم پارس اباد چون دکترش اونحا بود و رفتیم اونجا خونه عمه پریسام، با الینا و الوین وقت میگذروندم ۶ ام الهه عمل کرد تا ۸ام اونحا بودیم بعدم اومدیم مشگین و خونه ننم وای نگم که من جقد کار کردم اونجا ینی یه سالی که مامانم نمیزاشت خونه خودمون کار کنم ننم قشنگ جبران کرد یه کاری رو میگف انجام میدادم منتطر میموند بشینم دوباره صدام میزد خلاصه زیاد نمیخوام اینجا غر بزنم فقط فقط خدا خدا میکردم تموم شه این عید بریم اردبیل ، یه روزم که با الینا رفتیم بازار و چند تایی وسایل ارایشی خریدیم و اخر سرم رفتیم یه حایی تاریخی هست تو مشگین تا عکس بگیرم و منم اولش خوشم نیومد از عکسا ولی یکش به دلم نشست و پستش کردم ، کلی مهمون میومد عیادت الهه . دیروزم که الهه برا برداشتن بخیه هاش رف دوباره پارس اباد و منم تنهایی موندم خونه اقام و مامانبزرگم نگم از سردردم میخواستم سرمو قطع کنم و گفتم یکم بخوابم جلو بخاری تو گرما که تازه چشام داشت گرم میشد که شیشه بخاری تصمیم گرفت خودکشی کنه یه حوری پریدم از خوابااا شانس اوردم روم نریخت وگرنه قشنگ کباب میشدم . الانم که ۱۳ امه و قراره بعد از ظهر بریم بالاخره اردبیل. زیاد عید جالب و سر شار از خوشگذرونی نداشتم ، یه کرمم از یه سایتی سفارش دادم و حالا میخوام برم پیگیری کنم سفارشمو وارد پنل کاربریم میخوام بشم میکه اول باید ثبت نام کنید. از پیجشونم دایرکت میدم کامنت میزارم جواب نمیدن girl land...

ما را در سایت girl land دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : turkgiziha بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 20:56